اطلاع رسانی و معرفی چشم انداز های محیط زیست و منابع طبیعی فریمان
 

خاطرات سال ۶۱

آوارخاطرات *

نویسنده استاد حسن صادقی یونسی
پایگاه بسیج شهرمان فریمان ابتدای خیابان دکترچمران فعلی بود؛کنار جاده ای که بسوی افغانستان و چین از یک سو و کشور ترکیه ... از سوی دیگر امتداد دارد.سال ۱۳۶۰ برادر بزرگترم در جبهه بستان شهید شده بود؛و اولین شهید مدفون در شهر فریمان
"رضا صادقی یونسی"بود.ایشان علاوه بر حق مربیگری در رشته فوتبال (نونهالان)در امور تحصیلی الگوی خوبی بود*در رشته علوم تجربی تحصیل می نمود...ضمن این که شوهر خواهر در آغازین روزهای دفاع مقدس در محدوده قصر شیرین بود...و بشدت مجروح شده بود...(محمد عباسپورثانی).
با دوستم مجید صفدری (همسایه با تقوی و با ایمان مان)دائم به بسیج مراجعه می کردیم و تقاضای اعزام برای آموزش و رفتن به جبهه را تکرار می کردیم.آنقدر خردسال بودیم کسی تحویل مان نمی گرفت...برادر سلطان زاده خصوصا تکیه کلامی داشت مگر جبهه بچه بازی است...
مدت زیادی در هرفرصتی برای حضور در پایگاه و کشیک شبانه تلاش می کردیم.برادر دوم ام؛که متاهل بود و سربازی هم خدمت کرده بود...سنگ صبورمان بود ؛ مرتضی صادقی یونسی بعدا علیرغم اینکه معماربزرگی بود بعنوان خاضعانه ؛کارگر ساده (سیم بکسل پیچ در جبهه جنوب برای جهاد سازندگی شده بود)...کشیک در نیروگاه برق فریمان به همراهی ایشان و زنده یاد سروی؛یک عضو نیروی انتظامی(جناب دلارام)که شوخ طبع و بذله گو بود برایم افتخار بزرگی بود.یک دانش آموزی دبیرستانی با اصالت از محدوده روستای زیبای ماغو وزرکک*دائم در زمان طولانی کشیک در نیروگاه _ریاضیات تمرین می کرد...خستگی ناپذیر بود...فامیل اش قلی زاده یا قلی پور بود.چهره جذاب و مهربان رضا زاده مقدم؛و کشیک در محدوده کمیته امداد(چهار راهی نزدیک منزل جناب موسوی و مالدار)...اداره پست و پمپ بنزین ..مدتی گذاشت معلمین دلسوز و ایثارگر و انقلابی (ناصر فرهی فریمانی و محمد نوروزی) داشتیم _در مدرسه راهنمایی دکتر علی شریعتی (ره)فریمان* با تبسم و مهربانی چند دانش آموز بسیجی و پر تلاش را به شرح ذیل انتخاب کردند.
۱_علی رضا احمدزاده(بعدا پزشک شد و جانباز)
۲_مجید صفدری(پزشک متخصص شد در چند سال بعد)
۳_عسگر حکیمی(دانش آموز ممتاز_شهید سرافراز _بیسم چی)
۴_غلامرضا محمودی(دبیر ریاضی و ایثارگر)
۵_حسن صادقی یونسی(عضو رسمی در دانشگاه پیام نور_جانباز*تخریبچی)
۶...
با دانش آموزانی از دیگر شهرهای خراسان مانند تایباد؛قوچان؛...برای بازدید از جبهه انتخاب شده بودیم.شور و شوق بسیاری داشتیم...من و مجید صفدری با هم بودیم.داخل اتوبوس تجربه همسفر بودن با جمع متحد و منسجم و مقید به نماز (اهل سنت_حنفی مذهب)بیشتر آشنا شدیم. وجود تنوع گویش و نگرش و پوشش ...خلاصه در تهران *انگار ما کلاه سبز بوده باشیم و یا چریک های دوره دیده از سیم های فلزی(کابل)با رعایت مباحث ایمنی* از یک دکل به دکل بعدی حرکت می کردیم...ترس و وحشت تمام وجودم را گرفته بود...احمدزاده که در تلاوت قرآن و ادعیه سرآمد روزگار خود بود اولین نفر خودش را به نقطه رهایی رساند...از تهران به خرم آباد رفتیم...قلعه ای بسیار باشکوه که در سال ۱۳۶۱ در اختیار سپاه پاسداران بود.فَلَک‌الافلاک یا دژِ شاپورخواست قلعه‌ای تاریخی در مرکز شهر خرم‌آباد در استان لرستان بود که حس کنجکاویم را برمی انگیخت. شنیدم فلک‌الافلاک با نام قلعهٔ دوازده‌بُرجی هم شناخته می شود. بر فراز تپه‌ای مشرف به شهر خرم‌آباد و در نزدیکی رودخانه، در مرکز شهر قرار گرفته و چشم‌گیرترین اثر تاریخی و گردشگری در این شهر بود. احتمالا تاریخ ساخت این قلعه به دورهٔ ساسانیان بازمی‌گشت. این بنا وقتی من چندماهه بودم یعنی در تاریخ ۱۰ مهر ۱۳۴۸ با شمارهٔ ثبت ۸۸۳ در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده‌بود. از غذای خوشمزه ای که آنجا خوردیم و هیبت بنا فقط ذهنیتی دارم. بخاطر دارم شوش دانیال و چهره های اهالی و نزدیکی به عرصه پیکار و جنگ ؛و حضور در هویزه
شنیدن خاطرات دفاع جانانه دانشجویان؛بازدید از دزفول_بستان و سوسنگرد؛خرمشهر و آبادان ...ما را به فکر فرو برده بود.خونین شهر با گلهای خرزهره و درب و دیوار پر ترکش و خانه های ویرانه...اتومبیل های که سوخته بود و یا فضا بزرگی که آنها را عمودی گذاشته بودند**برای ممانعت از عملیات چتربازان ایرانی...پل شکسته و کشتی غرق شده...در شوش حتی به آرامگاه حضرت دانیال نبی(ص)بعثیون کافر رحم نکرده بودند...در بدو ورود به اهواز
پدافندها با شلیک گلوله بسوی هواپیماهای عراقی صلابت و هوشیاری شان را نشان می دادند.در محدوده ایستگاه حسینیه ؛رزمندگان را که بوی خوش شجاعت و عطر و رایحه استقامت گرداگرد وجودشان را فرا گرفته بود ...می دیدم..حسرت می خوردم چرا من همراهشان نیستم...جای راهنمای گروه تانک های چیفتن (ساخت انگلیسی) را به ما نشان داد...کنار جاده ؛ و حال و روز تانک ها مشخص بود در یک نبرد نابرابر ؛خسارت و صدمه بسیار دیده اند.در ایستگاه صلواتی علیرغم گرمی ها
شربت و چا

ی...دلپذیر بود...

پوکه های بعنوان یادگاری*برداشتیم...
چیز عجیبی در مسجد سوسنگرد توجه ام را جلب نمود...تصویر چهره برادرشهیدم با حاشیه ای قرمز رنگ و تاریخ و مکان شهادت...روی دیوار داخلی مسجد بود...این یک پیام بود؛انگار او و دیگر شهدا ما را برای دفاع و برای لبیک گویی به رهبر فرا می خواندند.
در مسیر برگشت بسوی خراسان مدتی در اردوگاه مجاور جماران توقف کردیم...
من و مجید صفدری ؛عسگر حکیمی و غلامرضا محمودی
و علیرضا احمدزاده را مجدد دیدیم...شب گذشته خوب پریشانی دیده بودم...مجید دوستم ...دو خواهر کوچولو(دوقلو)داشت...خواب دیدم اتفاقی برای خواهر کوچک اش افتاده است.تلفنی پیدا کردیم و زنگ زدیم...گویا
حادثه ای اتفاق افتاده بود که بخیر گذشته بود...بچه های فریمان دور هم جمع شدیم و بسوی جماران براه افتادیم...یکی از محافظین امام(ره)فامیل اش یاسمنی بود و ازپاسداران همشهری مان...پرسان پرسان ایشان را پیدا کردیم
از چند ایست و بازرسی گذشتیم...اما یک جا به وجود پوکه های یادگاری ما خرده گرفتند و ما توضیح قانع کننده ای داشتیم...اما بدون هماهنگی قبلی جلوتر نمی شد رفت...آنطور که یادم می آید ساندویچ فروشی بود که ساندویچ های خوشمزه ای داشت...پذیرایی شدیم و برگشتم...پیاده روی نسبتا سخت و طولانی داشتیم...شب هیچکس غذا نخورد...همه چیز مهیا و ظروف غذا و ... چیده شده بود و بوی خوشش محتویات آن همه جا پیچیده بود ولی...اعتصاب غذای خودجوش صورت گرفته بود...
زمزمه این همه لشگر آمده عاشق دیدار امام🌟و زمزمه دعای فرج امام زمان(عج) من و مجید کنار هم بودیم...
کار بجای کشید که روی محوطه چمن و فضای باز شروع کردند دانش آموزان خردسال بسیجی ادعیه ای را دسته جمعی با "صدایی بلند "به خواندن..
نصایح مسئولان و مدیران برای ختم جلسه دعا تاثیری نداشت...یکباره اتفاقی رخ داد...همه دور یک دانش آموز اهل قوچان جمع شدند(به نظرم فامیل اش مروج بود*کت و شلواری و خوش پوش بود)...انگار یک سجاده و تسبیح از امام زمان به ایشان هدیه شده بود...همان شبانه ایشان را به سوی جماران بردند...و باز ما حسرت به دل🔺
اما خوشحال بودیم همسفرانی با این درجه معنویت داریم.پس از بازگشت از این سفر رویایی به مناطق جنگی چند روزی را در حوالی تربت حیدریه یک گردهمایی داشتیم...هوا بشدت گرم بود و گفتگوهای از تحلیل و بررسی عملیات رمضان را بخاطر دارم...
در پایگاه بسیج؛اکبر سفیدپوش؛حسینی؛(مرحوم)رنجبر؛(شهید)صادق صدیق؛حجت آقا؛محمد علی دلپاک؛و (شهید)مجید افقی فریمانی را بخاطر دارم.ریاست پاسگاه ژاندارمری فریمان سرکار استوارابراهیم خدادوست بود
با جیپ ژاندارمری یکبار از جلوی پایگاه بسیج عبور می کرد ....تا مرا دیدمتبسم ومهربان جلو آمد و پرسید آقا مجتبی اینجا چکار می کنید_نگهبانی می دهید*مسئولیت سختی است...مراقب تفنگتان باشید*من هم احوالپرسی کوتاهی کردم...انسان شریفی بود و از برادران اهل سنت" جلسه قرآن برای فرزندانش داشت...نماز جماعت و بعدا فرزندش در سالهای آخر جنگ جانباز ۸۵ شد.حبیب فرزند ارشدش هم مدتی در جبهه بود.
یک جیپ توی محوطه بود.گاهی صدا می زدیم...خرمشهر خرمشهر...نبود...دارخوین دارخوین_...
و یکبار یک وانت لباس مستعمل و کارکرده نظامی در محوطه خالی کرده بودند...من یک لباس انتخاب کردم...به سرپنجه هنرمندی مادرم که با صرف وقت و عاشقانه از آن لباس ژولیده و مندرس 🔆لباس مرتب و زیبا برایم تهیه کرده بود...روی جیب لباس درج شده بود "سرباز قرآن "حسن صادقی یونسی🌐

نویسنده: حسن صادقی یونسی_ شهر فریمان _خراسان رضوی_ایران

محیط زیست

محیط زیست به همهٔ محیط‌هایی که در آن‌ها زندگی جریان دارد، گفته می‌شود. مجموعه‌ای از عوامل فیزیکی خارجی و موجودات زنده که با هم در کنش هستند، محیط زیست را تشکیل می‌دهند و بر رشد و نمو و رفتار موجودات تأثیر می‌گذارند.

عقب‌نشینی و آب شدن یخچال طبیعی در رشته‌کوه‌های آلپ (وضعیت در سال‌های ۲۰۰۲، ۱۹۹۱ و ۱۹۷۹) بر اثر گرم شدن زمین

حفاظت محیط زیست در قرن بیست و یکم به عنوان یکی از هشت هدف توسعهٔ هزاره و یکی از سه پایهٔ توسعهٔ پایدار شناخته می‌شود.

جهت اطلاع

در سرمای زمستان، یاور حیوانات باشیم

با توجه به بارش برف این نعمت پاک وسفید … توجه شما را به چند نکته در مورد حیوانات جلب می کنیم:

۱- این روزهای سرد و برفی گربه ها در موتور ماشین ها می خوابند .. قبل از استارت خوردو از نبود گربه در خودروی خود مطلع شوید و با زدن ضربه های آرام به بدنه خودرو گربه ها را از وجود خود مطلع کنید.

این گربه داخل موتور خودرو مصدوم شده.

۲- برای پرنده ها مخصوصا گنجشکها بر روی تراس و پنجره های خود غذا بگذارید … این غذا می تواند شامل خرده نان و مقداری برنج باشد … گنجشک ها به خاطر فیزیک ضعیف بدنی در سرما زود تر آسیب می بینند.

۳- به خاطر سرما ممکن است حیوانات اطراف شهر ها به شهرها مخصوصا حاشیه ها ی شهر نزدیک شوند … سعی کنیم از آنها با شرایطی که زندگی آنها به خطر نیافتد پذیرایی کنیم.

۴- پرندگان مهاجر ممکن است در طول سفرشان به شهر ها نزدیک شوند … مواظب باشیم تا آنها اذیت نشده و در اولین برخورد با انها افراد مطلع را با خبر کنیم

خبر

دانشگاه آزاد اسلامی مرکز فریمان

چهارشنبه 7 دی 1401

IMG_20221228_150931_564IMG_20221228_141538_517IMG_20221228_141530_586
“تجربه زیسته” در حوزه گردشگری،کارآفرینی و دانش بنیان

به گزارش روابط عمومی دانشگاه آزاد اسلامی مرکز فریمان
در تاریخ ۷ دی ماه ۱۴۰۱ نشست “تجربه زیسته”در محل اتاق ریاست دانشگاه آزاد اسلامی مرکز فریمان با حضور ریاست محترم مرکز جناب آقای دکتر نظری و مهمانان ارجمند به شرح ذیل برگزار گردید:
استادحسن صادقی یونسی(مدرس مدیریت گردشگری و جغرافیا_خراسان شناس)
استادمحمد متقیان (مدرس زبان انگلیسی؛لیدرتور؛عضو انجمن میراث فرهنگی)
استادمهندس رضا عزیزی(مدیریت مجموعه آریاسپ_مدرس تربیت بدنی*گرایش سوار کاری*کارآفرین نمونه)

ابتدا دکتر نظری طرح مساله نمود و از حضور پیشکسوتان عرصه های فرهنگی و اجتماعی در دانشگاه قدردانی نمودند. سپس پیشینه شهرستان و چشم انداز آتیه آن توسط حضار مورد بحث و تبادل نظر واقع گردید.نتایج مذاکرات در دو سطح درون منطقه ای و برون منطقه ای پیشنهاد و بزودی اجرایی خواهد شد.
الف_بازدید از مجموعه آریاسپ(مزرعه پرورش اسب و سایر قسمت ها)و دیدار با نخبه سازننده تلسکوپ های ستاره شناسی و اشیاء پرنده
ب_بازدید نماینده تشکل ها و دانشجویان و اساتید از موزه مردم شناسی؛منزل استاد شهید مطهری و روستاهای هدف گردشگری و آبگرم شاهان گرماب و آثار تاریخی سایت سنگ بست(داوطلبان)
ج_تشکیل انجمن “دانش بنیان” بشرط تصویب شورای فرهنگی مرکز و رعایت اساسنامه و تایید مراجع ذی صلاح.
د-بررسی نحوه برگزاری اردوی زیارتی و علمی و فرهنگی در صورت محیا بودن شرایط چند روزه(با توجه به فصل)جنوب خراسان و طبس؛ و سفر یک روزه در محدوده شهرستان بجستان(بخش یونسی) بشرط تصویب در جلسه شورای فرهنگی مرکز
در پایان مقرر گردید فعالیت های بومگردی و بازدیدها در دو بخش کارکنان و اساتید و بخش دانشجویی با رعایت آیین نامه ها صورت پذیرد

سنگاب های ارتفاعات فریمان

خدا قوت

روستای هدف گردشگری چهارتکاب_بخش قلندرآباد_شهرستان فریمان
در تاریخ پنجم دی ماه ۱۴۰۱ به منظور ظرفیت سنجی و ارائه "تجربه زیسته"
دوستداران محیط زیست و میراث فرهنگی و گردشگری و صنایع دستی(محمد صادق توکلی _حسن صادقی یونسی)ضمن بازدید از چشم اندازهای طبیعی و انسان ساخت و جغرافیای کشاورزی ناحیه*؛
نشست هم افزایی با دهیار روستای زیبای چهارتکاب برگزار نمودند.
الف_مکان یابی و مسافت سه غار در محدوده روستا تعیین گردید.غار پلنگ(بزرگترین غار)_غار کفتارها( غار کوچک )_غار آقای سالار(غار کوچک)
ب_نواحی دیدنی شامل آبشار و پوشش گیاهی موسوم به النگزار و آثار تاریخی در مسیر راه مانند بنای تاریخی گاودوشه
و ...
ج_دیدار با محیط بانان ؛و عرض خدا قوت *
د_رویت عکسهای دهه پنجاه عکاس آلمانی(گردشگر )از بافندگان اهل چهارتکاب
ه_ فروشندگان سیار

قابل ذکر است(دهیار جوان و پرتلاش روستا) مهندس سید مرتضی
از مشکلات ایجاد شده از تغییرات اقلیمی و وضعیت سخت دامداری های سنتی مطالبی را بیان فرمودند. و از ریاست محترم اداره مخابرات شهرستان فریمان به جهت مساعدت ها و ارتقاء وضعیت آنتن دهی و بهره مندی اهالی از فضای مجازی و اینترنت قدردانی نمود.
در پایان پذیرایی با غذای محلی و محصولات روستا سبب ایجاد روحیه نشاط و نشانگر مهارتهای بانوان روستا
در این زمینه بود.🌟
گزارش: حسن صادقی یونسی_خراسان رضوی(ایران)

در روستای رزمگاه فریمان برگزار می شود

کارگاه آموزشی کشت آنغوزه روز شنبه ۲۶ آذر ماه ساعت ۹ صبح روستای رزمگاه علیا فریمان با حضور آقای مهندس گازران کارشناس مسول گیاهان دارویی سازمان جهاد کشاورزی خراسان رضوی...
شرکت در کارگاه جهت عموم علاقمندان آزاد است ..

کتابخانه استاد جانباز حسن صادقی یونسی کجاست؟

محیط زیست

#تاملات_محیط_زیستی
🔵 گرمایش زمین و فرسایش انسان 
نگاهی به مشکلات محیط زیستی کشور از زاویه ای جدید. 

یوسف فرهادی بابادی 

تصور کنید در جامعه ای زندگی می کنیم که همه به هم شک دارند و حتی وقتی دلسوزانه با هم سخن می گویند، منظور هم را نمی شنوند. برای همین می خواهم به عنوان یک سوال مهم بپرسم، چرا واقعا محیط زیست مهم است؟ 
محیط زیست تا کنون  به واسطه منابعش بر زندگی ما تاثیر نگذاشته، تغییرات ناگهانی و تدریجیش بر حیات تک تک ما تاثیر می گذارد. هستند کسانی که با دیدن ماه عاشق می شوند و کسانی با دیدن ماه می ترسند. 
این تفاوت ها بسیار مهم است و مهمتر از آن اینکه در چارچوب های بروکراسی کشور ما مدتهاست پروژه مهمتر از افرادی است که قرار است از پروژه سود ببرند. 
حرف ما درباره محیط زیست همین قدر ساده است اما میشود مشکل را حل کرد؟ نه، آیا مشکل مدیران و سیاست است؟ نه مشکل نظم بی نظم زندگی ما ایرانی هاست. برای همین است مدیریت ناکارآمد را نمی توانیم درست کنیم. مشکل این است که نمی دانیم محیط زیست با عناصری مثل آب و هوا و خاک و آتش بر زندگی ما تاثیر می گذارد. 
تغییرات گرمایشی در سراسر جهان سالهاست جدی گرفته می شود و شرم آور است که ما باید هنوز بجنگیم برای جلوگیری از تسریع سرعت گرمایش زمین. چرا که هر سدی که ساخته میشود، نوعی مداخله در طبیعت است که طبعاتش را مثلا اهالی گتوند می دهند. 
موضوع به همین سادگی است، چرا نمی شود این موضوع را حل کرد؟ فساد سیاسی؟ اقتصادی؟ نه گمان نمی کنم کسانی که در حال انجام این پروژه ها اصلا اعتقاد ندارد فساد می کند، بنابراین مشکل تنها این نیست که یک عده فاسدند. بلکه مشکل این است که آن عده نمی خواهند متوجه شوند هر مشکلی یک راه حل دارد. 
اگر از ده سال پیش سیستم مدیریت موج های گرمایش تاسیس می شد امروز مردم خوزستان تحمل بیشتری داشتند، مردم همه ایران تحت تاثیر این تغییرات نمی گرفت. 
به نظر می رسد جهت گیری درست محیط زیستی که ما را از این بن بست در بیاورد این است که حداقل پیش از تاسیس پارلمان آب یک سیستم مدیریت گرما تشکیل شود و دستآوردهایش به عنوان مبنای برنامه ریزی مجدد برای تقسیم حق برای پارلمان آب شود. 
این گونه می توانیم از تولید دیگری هایی که با هم می ستیزند جلو گیری  کنیم. 

اخذ از: مجله تلگرامی صدای پای آب

🌻🌾🌼
┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄
🌐 #کانال_جغرافیای_امروز
liռk↝  t.me/Geotoday

فوجیتا

فوجیتا 
نمایش نامه کوتاه جغرافیایی
نوشته حسن صادقی یونسی

پرده باز می شود(سیمای کالبدی یک مسکن کویری -ایرانی)و صدای طوفانی که آهسته آهسته کمتر می گردد.
میرعلی و اسرافیل (با لباس محلی)و در حالی که به غریبه ای کمک می کنند... وارد می شوند.
"ننه فاطمه" ننه فاطمه" مهمان داریم...
میرعلی:مهمان داریم
اسرافیل:رهگذری؛کم کرده راه
حمیده: (با نگرانی)رنگ و روش چقدر پریده
میرعلی: توی ریگ گرفتار طوفان پیدایش کردیم خودش یک طرف ...قاطرش یک طرف...
اسرافیل: به گمانم فرنگی است
غریبه:(در حالی که قدری آب می نوشد)
با تکان دادن سر و دست قدردانی می کند.
(با انگشت به خودش اشاره می کند)
فوجیتا*فوجیتا *یوکوهاما
و همه جمع تکرار می کنند ..."فوجیتا"
اسرافیل :اسم قشنگی دارد؛ شاید هندی است
میرعلی: محتمل عرب است چون رنگش گندمگونه...
حمیده: سفره را پهن می کند(نان و ماست و هندوانه) خاله جان ؛بخور تا جون بگیری؛بفرما-مهمان هرکی هست
سفره هرچی هست
غریبه: (با ولع) شروع به خوردن می کند
یوشیدا ماساهارو:(با لباس ژاپنی)
من یوشیدا ماساهارو؛اولین دیپلمات ژاپنی ام که به ایران آمده ام.چهار ماه در کشور " پهناور" سرزمین مهربانی ها بوده ام.پدرم سامورایی بلندپایه بود.قبل از مرگ از من خواست انگلیسی بیاموزم... روزنامه نگار شدم و خلاصه سر از کار دولتی درآورم و با کشتی به بوشهر آمدم.
حمیده: بنده خدا را ببرید برسانید به قافله اش...
یوشیدا:(خطاب به جمعیت): وقتی به کاروانسرا رسیدم ؛همراهان را شمردم
فوجیتا نبود...
دنبال اش به هر سو رفتیم و گشتیم و گشتیم.
تا اینکه دیدیم با دو ایرانی ؛شاد و خرم
به کاروانسرا آمد...و مقداری نان درون دستمال اش ...
حمیده:شنیدیم طب و حکیم فرنگی در کاروانسرا است..و اسمش " یوشیدا " 
اسرافیل: چند مریض بد حال را بردیم پیش طبیب فرنگی
میر علی:اول قبول نکرد مریض ها را ببیند و ما اصرار کردیم. اصرار و خواهش...
غریبه: (سری تکان می دهد) این آقا طبیب نیست
یوشیدا: از این دارو به بیمارتان بدهید
(و مریض ها از آبی که پودر ی در آن ریخته می خورند)
غریبه:(مرگ در چند قدمی من بود) اینها مرا نجات دادید*باد سخت و تندی می وزید...فکر کردم که اجلم رسیده و درون ماسه ها زنده به گور می شوم...
یوشیدا(با عجله و شرمندگی)حرکت می کنیم...زودتر برویم...قاطرها را آماده کنید
حمیده: کجا کجا؟
میرعلی:مگر ما می گذاریم
اسرافیل :دست شما شفا بخش بود؛مریض های ما شفا پیدا کردند
یوشیدا: حتما اشتباه می کنید ،من پزشک نیستم
این جعبه های میوه ...ما کاری نکردیم...
( صدای اهالی :به امان خدا-خدا نگهدارتان)
و آهنگ جاده ابریشم.....

 
  BLOGFA.COM