"غواصان خط شکن تخریبچی"
نویسنده خاطرات:حسن صادقی یونسی*شهرستان فریمان
فضای متفاوت؛لباس متفاوت و آموزشی های خاص_قرار بود علاوه برای رزم مین؛انفجارات*خط شکن هم باشیم.نوعی خط شکن که غواص هم باشد.
فرد باسواد و مبادی آداب مربی مان بود؛به نظرم خاتمی بود فامیل اش...اول توضیحات را شنیدیم بعد لباس غواصی پوشیدیم ؛حرکت در گل و لای...حرکت کردن خاصی که انرژی زیادی از ما می گرفت...و بعد راهپیمایی های طولانی تر و جوانی که از آب می ترسید انسان متدین و شجاعی بود ولی با آب میانه ای نداشت....خودش را محکم به تنه درختی چسبانده بود...و مدتی بعد داخل آب رفتیم و آب سرد بود؛خیلی سرد*چاره ای نبود*دستورات باید اجرا می شد.بعد سرمای که در کرند غرب می خوردیم و خاطره آب تگرگی اروندکنار فراموش ناشدنی است.باید فین می زدیم ...شب و روز...گاه رفقای که خواب بودند مانند ماهی در تقلا بودند...پتو تکان می خورد*🌟
بله داشتند فین می زدند(چیزی شبیه کفش بزرگ برای اجرای شنا بهتر که می پوشیدیم).صحبت از شهید عاصمی بود و کارهای خلاقانه اش...موقع شروع غذا خوردن دعا می خواندیم و در پایان هم ادعیه مخصوصی داشتیم.گاه دور هم که جمع می شدیم نوبتی دعای می خواندیم...یکی از بچه های افغانستانی با شور وشوق در آموزش ها می درخشید ..از ایشان پرسیدم ما درگیر دفاع هستیم شما اینجا چه می کنید؟!ایشان پاسخ داد این جنگ ایران و عراق نیست و نبرد اسلام وکفر است....یک روز در محدوده خانه های ویران شده اروند کنار می چرخیدم..شعارهای انگیزشی روی دیوار مرا شگفت زده کرد... ما که رفتیم ؛خدایا ماندگان را نگهدار*یا دفترچه ماهیگیران با ورق های سبز اش شد دفترچه یادداشت ام..مثل مهران این اروند مرا بیاد شهر فریمان می انداختند...خصوص یک" میل یادبود".
گاه با گریس فشنگ های اسلحه ام را آغشته می کردم...و به تمیزی اش بهاء می دادم که مبادا در شرایط سخت تنهایم بگذارد...در آموزش غواصی پیشرفت خوبی داشتیم...چشمتان روز بد نبیند مقداری وزنه سربی به کمرمان بستند...کم کم وزنه ها زیاد و زیاد تر شد...در آب سرد همانطور که می لرزیدیم
روشی غیرمتعارف برای گرم شدن ولو برای چند ثانیه کشف کردیم.....از آنطرف تدارکات مقداری خرما و عسل تهیه کرده بود...احساس بهتری داشتیم.دوره غواصی و آموزشهای خاص را گذراندیم.ما آماده بودیم وارد نبرد سرنوشت ساز کربلای ۴ بشویم...ماکت ها و نقشه ها را توجیه شدیم...باید از موانعی جغرافیایی عبور می کردیم.
عملیات کربلای 4 با رمز یا محمد(ص) از ساعت 22 و 45 دقیقه روز سوم دیماه سال ۱۳۶۵ آغاز شد و مظلومیت شهدای عملیات کربلای 4 تداعی کننده غربت و مظلومیت اباعبدالله‌الحسین(ع) و یاران با وفایش در روز عاشورا است. همان شب گروه های تشکیل شد و سرگروه ها مشخص شده بود...من اسم عنابستانی را بخاطر دارم...همشهری من حسن کربلایی هم پیش من بود دوستان ما و نیروهای غواص خط‌شکن وارد عمل شده و اکثرا موفق شدند خط دفاعی دشمن که داری ۹ لایه موانع از جمله سیم خاردار، خورشیدی ها، مین ها، آب لجن، سلاح‌های تیربار (پدافند هوایی) و دژهای مستحکم را درهم بشکنند و بعضا تا خط سه دشمن هم پیشروی کنند اما عراق که از قبل متوجه عملیات سالانه ما شده بود با وارد کردند هواپیماهای بمب افکن و پرتاپ گلوله‌های منور و به کارگیری سلاح‌های پدافند هوایی کالیبر درشت مانع عبور (فوج دوم) نیروهای رزمنده گردان‌های پیاده ما شده و باعث شدند نتوانیم فوج دوم را وارد خط دفاعی آنها کنیم.بازهم صحبت از نفوذی ها و ستون پنجم و خصوصا همکاری اطلاعاتی آمریکایی ها بود...من خودم منورها و آتش شدید دشمن را هم زمان با شروع حمله شاهد بودم...